هکــــــر چــــــوبین | ||
|
التماس نکن ! دیگر نمی مانم راه خودت را برو ، کاری به کار دلم نداشته باش بیش از این مرا خسته نکن ، مرا بازیچه آن قلب نامهربانت نکن دیگه طاقت ندارم ، صبرم تمام شده و دیگر نای اشک ریختن ندارم ماندم و باور نکردی ، ماندی و در حقم بی محبتی کردی ، رفتی و شکستم دوباره آمدی و من شکسته لحظه ای شکفتم ، دوباره پرپرم کردی ، ریشه ام را از جا کندی و راحتم کردی.... نه خودت را میخواهم ، نه خاطره هایت را ، برو که عشقت را گذاشتم زیر پا گرچه هنوز برای دلم عزیزی ، گرچه گهگاهی هوس بودنت را میکنم ، به سراغم نیا که دوباره دلم را نفرین میکنم راه خودت را برو ، بی خیال من شو ، نه قلبم به درد تو میخورد نه احساسم ،اگر بازی را شروع کنم دوباره میبازم دیگر عشقت برایم رنگ و رویی ندارد ، آغوشت را باز نکن که جز هوس لذتی ندارد... نه افسوس گذشته را میخورم ، نه حسرت آینده را ، دلم میسوزد که چرا قلبم را فدا کردم در این راه راهی که مال من و تو نبود ، اگر هم خودم خواستم ، جنس تو از عشق نبود ، اگر عاشقت شدم اشتباه از قلب ساده ام بود... بعد از اینهمه بی وفایی هایت ، دیگر به دنبال چه هستی ، با چه زبانی بگویم ، تو آن کسی که من میخواهم نیستی ، نیستی که دلم را آرام کنی ، نیستی که در هوای سرد دلتنگی ها مرا گرم کنی.. نه دیگر بودنت را نمیخواهم ، التماس نکن که دیگر نمیمانم! [ دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:التماس نکن ! دیگر نمی مانم , ] [ 8:49 ] [ ساسان ]
|
|
[ طراحی : درتکیده ] [ Weblog Themes By : Sibtheme] |